به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی افپک، دیدار اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، با ابومحمد الجولانی، رهبر هیئت تحریرالشام، در ریاض، توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است. این دیدار در حالی صورت گرفت که الجولانی، با سابقهای در گروههای تروریستی مانند القاعده و جبهه النصره، تلاش دارد تا خود را بهعنوان یک بازیگر مشروع در عرصه بینالمللی معرفی کند.
در این دیدار، ترامپ از الجولانی خواست تا به توافق ابراهیم بپیوندد و اسرائیل را به رسمیت بشناسد. الجولانی نیز اعلام کرد که پس از تثبیت وضعیت کشورش، این اقدام را انجام خواهد داد، این رویکرد نشاندهنده تمایل الجولانی به کسب مشروعیت بینالمللی از طریق تعامل با قدرتهای غربی است.
در مقابل، طالبان با اتخاذ سیاستی مستقل، تلاش دارد تا با حفظ منافع ملی افغانستان، روابط خود را با کشورهای مختلف تنظیم کند. این گروه، با وجود مذاکرات متعدد با آمریکا و سایر کشورها، همواره بر حفظ استقلال سیاسی خود تأکید داشته است.
تحلیلگران معتقدند که رویکرد طالبان در سیاست خارجی، مبتنی بر توازنسازی میان قدرتهای منطقهای و جهانی است. این گروه با کشورهای همسایه مانند ایران، چین و روسیه روابط دیپلماتیک برقرار کرده و در عین حال، از تعامل با غرب نیز خودداری نکرده است.
در حالیکه الجولانی برای جلب حمایتهای بینالمللی، حاضر به امتیازدهی در مسائل حساس مانند به رسمیت شناختن اسرائیل شده است، طالبان چنین رویکردی را اتخاذ نکرده و بر اصول خود پایبند مانده است.
برخی کارشناسان بر این باورند که سیاست مستقل طالبان، میتواند الگویی برای سایر گروههای سیاسی در منطقه باشد. این رویکرد نشان میدهد که حفظ استقلال سیاسی، لزوماً به معنای انزوا نیست و میتوان با توازنسازی، منافع ملی را تأمین کرد.
از سوی دیگر، دیدار الجولانی با ترامپ، واکنشهای مختلفی را در پی داشته است. برخی رسانهها این دیدار را نشانهای از تغییر رویکرد آمریکا در قبال گروههای مسلح در منطقه دانستهاند .
در همین حال، برخی تحلیلگران هشدار دادهاند که تعامل با افرادی مانند الجولانی، میتواند به مشروعیتبخشی به گروههای تروریستی منجر شود و پیامدهای منفی برای امنیت منطقهای داشته باشد.
در مجموع، مقایسه رویکردهای طالبان و الجولانی در سیاست خارجی، تفاوتهای اساسی را نشان میدهد. در حالیکه الجولانی بهدنبال کسب مشروعیت از طریق تعامل با غرب است، طالبان با حفظ استقلال سیاسی، تلاش دارد تا منافع ملی افغانستان را تأمین کند.
این تفاوتها، میتواند تأثیرات قابلتوجهی بر آینده سیاسی منطقه داشته باشد و الگویی برای سایر گروهها و کشورها فراهم کند.
در نهایت، باید دید که کدام رویکرد در بلندمدت موفقتر خواهد بود و چگونه بر معادلات منطقهای تأثیر خواهد گذاشت.
با توجه به تحولات اخیر، نقش قدرتهای جهانی در شکلگیری سیاستهای منطقهای بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است.
در این میان، حفظ استقلال سیاسی و توازنسازی میان قدرتها، میتواند راهبردی مؤثر برای تأمین منافع ملی باشد.
در پایان، تجربه طالبان نشان میدهد که حتی در شرایط پیچیده منطقهای، میتوان با اتخاذ سیاستی مستقل و هوشمندانه، جایگاه خود را در عرصه بینالمللی تثبیت کرد.
انتهای پیام